هوالعزیز

#جانان:

نبودن کارخوبی نیست اینکه نباشی تافراموش شوی فقط زحمت خودت زیاد میشودوگرنه فراموش نمی شوی..
پنج شنبه وباران شدید وغم تو واسترس نبودن ورفتن و از دست دادن امروز به سراغم آمده …
بایدکمی گریه کنم تا آرام بشوم..
انت مولا وانا اصلا هرچه تو میخواهی…
بی توجهی کارخوبی نیست به کسی که بخاطر تو به همه چیزپشت پازد‌ه.‌.‌.

هوالمحبوب…
#جانان من:
توجه کردن به انسانها ومهم بودن آنهایی که در اطرافمان هستن هم عقل پسندهست وهم عشق پسند…
بی توجهی به انسانهادردی از آنها برطرف نمیکند…
مثلاانسانی که عاشق شده با بی توجهی معشوقه که عشقش از بین نمیرودفقط دو رنج به رنج قبلی(عشق)اضافه می شود یکش انتظاره دیگری فراق…
اصلا حرف وکلام شما صحیح وعین عقل هست ولی جانانِ من انسان عاشق که نمیتواندعشق درونش را از بین ببرد..
راه درمان و دوا این نیست که اون رو بی اهمیت کنی راه دیگه ای پیداکن…

هوالمحبوب

#جانان:

دلم برات خیلی تنگ شده بود ازآن تنگ شدن های بی نظیر راستش امانم را بُرده بودبی تاب بودم…

امروزصبح بلندشدم ازخونه زدم بیرون راه ‌رفتم راه رفتم سوز سرمای صبح روی پوستم مینشست..چقدربی تابت بودم، 

نمیشدبایدمیدیدمت تاآرام میشدم فقط همین هیچ یک از بهانه های ذهنیم آرامم نمیکرد

 این همه دلتنگی..

بی اراده سوارماشین شدم ساعت7 صبح بود گرسنه ام  بودم ولی مهم نبود..

۸۰دقیقه طول کشیدرسیدم شهری که هستی و مستقیم آمدم سمتی که حدس میزدم از آنجارد بشی گوشه ای نشستم ونشستم…

اذن ظهرشدنبایدازجایم تکان میخوردم اگر می آمدی ومن لحظه ای غفلت می کردم ونمیدیدمت چه؟!نمازم را گوشه ای خواندم آرام بازهمان جا نشستم.. یکدفعه بااذان مغرب به خودم آمدم هوا تاریک شده بود آرام آرام شروع کردم به راه رفتن داشتم برمیگشتم منزل آخرنمیشدشب بمانم تازه بایدبه شهرخودم برمی گشتم…

مدام سرمیچرخاندم که شاید ببینمت ودست خالی نروم..

که یک لحظه دیدمت بله دیدمت خوشحال شدم یک لحظه هم خوب بود برای حال من…

اصلا دلم نمیخواد فکرکنم که اشتباه کردم وتو نبوده باشی

هرکسی هم بوده خوب بوده چون من تصور کردم تو هستی…

سوارماشین شدم برگردم داخل ماشین یادم آمد صبح گرسنه بودم وتا الان …

و کسی خبر ندارد کجا هستم…

وهوا تاریک شده…

انگاراز صبح تا الان هوا هم سردبود چون لبانم ترک خورده وپوستم بی حس بود..

نقدنظام یک ضرورت انقلابی است

البته با دو تا ملاحظه :

1- باعث سوءبرداشت دوستان انقلابی

2 – باعث سوء استفاده دشمنان انقلاب نشود

یاعلی

بسمه تعالی

داشت ازمجلس روضه برمیگشت به بازارکه رسید صدای گریه مردی اونو خودش آوردرفت جلو دیدتو بازار کسی نمونده بجز یخ فروش که زار زارداره گریه میکنه ودادمیزنه:آهای مردم بیاین بخرین همه سرمایم داره آب میشه اصل سرمایم داره ازدست میره سیدمهدی وقتی این صحنه رو دیدی همه یخ ها رو خرید نشست کناردست یخ فروش این بار اون زار زار گریه کردیخ فروش پرسید تو چرا داری گریه میکنی؟!سید مهدی قوام گفت تو یخ هات آب میشد این همه گریه کردی من چیکارکنم عمرم آب شد وتو گناه موندم.

آره عمرمون مثل همون یخ هستش اصل سرمایه داره ازدستمون میره هیچ وقتم برنمیگرده نکنه نه سود کنیم تازه اصل سرمایه هم از دست بره .